وطن فارسی
تقدیم به فارسیستیزان افغانستان
خوابدیدی که شاخههای کهن زیر پای تو نردبان شدهاند
و سخنگستران این سامان به دکان تو ترجمان شدهاند
خواب دیدی که خطهی خورشید همه دربست، در قبالهی توست
کابل و بلخ و بامیان، با تو کابل و بلخ و بامیان شدهاند
خواب دیدی که مشت میکوبی همچنان با تمام نیرویت
ولی این را بدان که سندانها همه با مشت امتحان شدهاند
وطن فارسی نه آن قریه است که به تاراج این و آن برود
روزگاری در این وطن حتی مغولان فارسیزبان شدهاند
این وطن مرز روشنی دارد، مرز آن، واژگان «شهنامه» است
وارثان «خزانه» را چه شده است که در این خطه، مرزبان شدهاند؟
قابل ذکر نیست البته شاعران برادر ما هم
شاعر قابلی اگر شده اند، با گلستان و بوستان شدهاند
مشهد، 2 اردیبهشت 94
http://1o2.ir/tpqqt
آقای کاظمی عزيز، سلام. چند وقتیست که شعرهايتان، يا لااقل آنهايی که در وبلاگ منتشر میکنيد بيشتر واکنشی شدهاند تا بیزمان. اين نوع شعر به نظر اين حقير برای انتشار در روزنامههای روز کاراست که از موضوعِ خاصِ آن واکنش آگاهاند حتی اگر نغزترينِ شعرها هم باشد. ولی به نظرم شعر برای اين که دستِکم دَه سال بعد هم قابلِ خواندن و حض باشد بايد حدی از جهانشمولی را لحاظ کند و به قولِ خودتان در پُستِ پيش در درسهايی که از پدر بزرگوارتان گرفتهايد جوری باشد که تا سالها قابلِ استفاده باشد. ولی به نظرم اين شعر يا آن شعری که در واکنش به جانبداری دولتِ کنونی افغانستان از تجاوز عربستان به يمن سرودهايد چنين نيستند، کمااينکه مثلاً منِ ايرانی از موضوعِ اشارهی شعرِ اين پُستتان بیخبرم. چنين شعرهايی تنها با انبوهی توضيح ضميمهای در مورد وضعيتِ روز و روزگار است که قابلِ فهم میشوند. البته خوب است اگر اين موضوعات را پی میگيريد و برايشان شعر میسراييد ولی تمنا دارم که جهانشمولتر بسراييد که محدود به زمان و مکان نماند.
سلام... محمد هستم 23 ساله از مشهد... به نویسندگی و فعالیت های ادبی علاقه دارم...میخواستم ازتون بپرسم که آیا میشه نویسندگی رو بعنوان شغل اول دانست یانه...و اگر نه چه کاری میتونم در زمینه ی ادبیات انجام بدم که بتونم بعنوان شغل اول بدونم...ممنون...
سلام،فارسی زبان بهشتیان است، الهی بهشتی شود هرکه از این رمز هویت و ارث نیاکان و کلید دستیابی به گنجینه های فکر و اندیشه و عرفان ایران بزرگ و خراسان قدیم و جدید حمایت کند.
کاطمی صاحب، در ایران زندگی میکنی و توقع هم همین است که شما وفادار به ایران باشید، بگذار افغانها خود تصمیم بگیرند. دوم اینکه شیعه بودن تان بیطرفی تان را مورد سوال قرار میدهد، از کشتار سوری های مسلمان بگوید. والسلام علامه
با سلام خدمت شما با نظر آقا یا خانم پ. پژوهش موافقم. بعقیدة حقیر نیز متاسفانه اشعار اخیر شما قدری از آن شراحت سینه و لطافت بیان گذشته دور افتاده است. گمان دارم احساس بر شما چیره شده باشد. جسارتم را میبخشید!
سلام عذر میخوام استاد که نظر بیربط به پست میذارم. یه سؤال داشتم میخواستم معنی بیت زیر از بیدل را مختصرا توضیح بفرمایید: ای تپیدن بعد مرگم آنقدر همتگمار کز غبار خود صدای بال بسمل بشنوم
منتشر شد عبور از وقت های شنی نمایشگاه کتاب . شبستان راهرو 13 غرفه 8 نشر مایا .
درود دوباره. به ترتیب، از سایت های زیر به وبلاگ شما، کشیده شدم: http://farsilookup.com/e2p/?lang=fa http://www.darbare.com/ به این وسیله، خواستم تشکر کرده باشم از این تارنماهای بی ادعا.
سلام.اقاى كاظمى من هم مسل شما در ايران مهاجرم و كهه كدارى از دل شعرى نيخانم من در شهر زرند كرمان زندكى ميكنم اكر دعوت را بپذيرد شما را از طرف اداره ارشاد زرند كرمان دعوت كنم تا.هنر افغانى در اين شعر.نمايش داده شود تشكر حتما پاسخ دهيد مهربانى در هميجا پاسخ بدهيد