امروز با بیدل (صد و چهارده)
نقش هر ذرّه ای که میبینی
آفتابی است انتخابفروش (ص 743)
بیت بسیار شبیه است به «دل هر ذرّه را که بشکافی...» از هاتف اصفهانی، و همانند آن بیت، ممکن است شائبة یک پیشبینی علمی را در مورد شکافتن ذرّه و انرژی حاصلة آن، ایجاد کند. ولی این شائبهای بیش نیست و هیچ دلیل محکمی بر یک پیشبینی علمی نداریم. مقارنة ذرّه و خورشید از دیرباز در شعر ما وجود داشته و در شعر بیدل نیز بسیار تکرار شدهاست.
چه نسبت است به خورشید ذرّه را بیدل؟
به عالمی که تو باشی، مرا که میپرسد؟ (ص 571)
q
ذرّه تا خورشید امکان جمله حیرتزادهاند
جز به دیدار تو چشم هیچکس نگشادهاند (ص 542)
به طور کلّی بیرونکشیدن کشفیات و اختراعات نوین از شعر قدما، چندان به صواب به نظر نمیرسد و هیچ سودی هم برای ما ندارد. چیزی هم به ارزش آن شاعران نمیافزاید، مگر این که مدعی کشف و کرامت الهی برایشان شویم. اگر هم کشف و کرامتی میبود، باید منجر به یک پیشرفت عملی در علوم میشد. به عبارت دیگر، این چنین کشفهایی (که مثلاً از شکافتن هستة اتم انرژی بسیاری آزاد میشود) در جهان دیروز، منجر به هیچ اختراع عملیای (مثلاً ساختن بمب اتم یا نیروگاه اتمی) نشده است و نمیتوانستهاست بشود. پس چه سودی داشتهاست; جز این که ما بعد از سیصد سال بیاییم و به آنها فخر کنیم؟ اینگونه کشف و کرامت دانش را پیش نمیبرد، پس چرا به بعضی انسانها عطا شود؟
باری، بیدل یک بیت بحثانگیز دیگر هم از این گونه دارد:
هیچ شکلی بی هیولی قابل صورت نشد
آدمی هم پیش از آن کآدم شود، بوزینه بود (ص 692)
و این هم یک ذرّهشکافی دیگر:
در فکر خودم، معنی او چهرهگشا شد
خورشید برون ریختم از ذرّهشکافی (ص 1136)
ندارد شخص تنها جز خيالات. آبادگر خانه آيينه خيال است. دريای خياليم و نمی نيست در اينجا (بيدل)
بسم الله الرحمن الرحيم و الشعراء يتبعهم الغاون الم تر انهم في واد يهيمون و انهم يقولون ما لا يفعلون== لفظ شاعر اگر چه مختصرست==جامع صد هزار شین و شرست==نیست یک خلق و سیرت مذموم که نگردد ازین لقب مفهوم==ملا کاظم خان، در شعر مپیج و در فن او===چون اكذب او است احسن او ملا كاظم خان ارادت! يا علي
همين که برای رد شعر هم ناچار شدهايد به شعر پناه ببريد بهترين گواه تاثير و البته ضرورت شعر است. وگرنه همين سخنان را به صورت عادی نيز میشد گفت.
ناچار شدم؟ به به... آخوند جان! اختيار داري. خواستم از لسان خود شعراء برايت بگويم از باب الزام خصم ا. قول ائمه خودش.
Hazarat Allama, manzorat ra khob nafahmidam dushmani ba Ustad Kazemi dari ya khioli bad zawq va ba bad saliqa hastid
سلام جناب کاظمي، تنها مقدمه، (که به خط آبی نوشته شده) را خوانده ام، انشأالله بقیۀ متن را میخوانم. البته کار خیلی بزرگی میکنین، انشأالله که موفق باشین.
آقای کاظمی عزیز.اگر در شعر شاعران ما در قدیم حرفی از ذره آمده، به تعبیر شما جنین نیست که اتمی و یا ساختمان اتمی در نظر بوده باشد. باید بدانید بصیرت آنان چنان بوده که می توانستند در قلب ذره ای هم داخل شوندو راز آنرا بدانند. از کجا معلوم که در نیمه اول قرن بیستم با الهام از همین اندیشه ها بم اتم را در غرب کشف نکرده باشد. شما شعر بیدل را برای انتقاد نخوانید. کوشش کنید خود را از معنی هر فرد پر کنید حتی اگر میشد ایرانی ها هم متوجه بسازید.ساختن بم اتم کار شاعر نیست.کشف راز آن است.بم اتم به تخنیک ضرورت دارد.بشما پیشنهاد میکنم دیوان بیدل را دوباره نخوانید در غیر آن با وسوسه های درونی کار شما زار خواهد شد.
جناب ترکانی. درباره بصيرت شاعران بزرگ ما البته سخنی نيست ولی در اين که پیبردن غربيان به انرژی هستهای با الهام از اين نظريات بوده باشد البته میتوان ترديد کرد چون آن نظريه يعنی نظريه نسبيت که در نهايت منجر به کشف انرژی هستهای شد يک مسير مشخص تاريخی دارد که از گاليله شروع میشود و به انشتين ختم میشود. البته به او هم ختم نمیشود و همچنان ادامه میيابد. اما به هر حال اين يک نکته هم قابل توجه است که اگر هم ما بصيرتش را داشتيم آنها تکنولوژیاش را دارند. ما از آن بصيرت استفاده نکرديم و آنها به آن تکنولوژی رسيدند.
محترم کاطمی : من لیسانسه ای فیزیک هستم وسخت علامند ادبیات. با علم کمی که دارم گالیله دانشمند کیهان بود و از حرکت سیاره ها بحث میکرد. انشتین هم چنانکه شما گفته اید بم اتم را کشف نکرد.بلکه نظریه نسبیت او مبنی بر توازن ماده و انرژی بود که بعدا بم اتم را ساختند. در نشریه سازمان بین الملی انرژی اتمی دل هر ذزه ای چو بشکافی... به شکل شعار نوشته شده این که انسان از نسل بوزینه است هم نیاز به تحقیق دارد.
ترکانی گرامی. البته گاليله بيش از هر چيز ديگر ستارهشناس بود ولی بعضی از مبانی علم مکانيک را مورد توجه قرار داد از جمله حرکات پاندولی و سقوط آزاد اجسام. هم چنين بحث نسبيت به صورت بسيار ساده و ابتدايی در آرای گاليله هم وجود دارد از جمله اين که او فرض می کند که اگر در کشتیای بر روی اقيانوسی به آرامی در حرکت باشد آنگاه اين امور يعنی سقوط اجسام چگونه خواهد بود. او در بعضی امور ديگر هم دقت کردهاست از جمله اين که سقوط آزاد اجسام توام با حرکتی شتابدار است و اين همه بعدا در مکانيک نيوتونی تاثير گذاشت و مکانيک نيوتونی هم البته با نسبيت ربط میيابد چون تناقضهايی که در آن پديد آمد دانشمندان را به تجديد نظر در قوانين نيوتون واداشت. در هر حال نظريه نسبيت ريشه در يکی دو قرن قبل دارد. و البته همان گونه که شما گفتهايد ساختن بمب اتم از نتايج نظريات انشتين و نه کار خود او. ولی او در نامهای به رئيس جمهور وقت امريکا امکان ساختهشدن چنين بمبی را با استفاده از اين نظريات يادآور شد.