آینگی
دیشب از هرات برگشتم. از هرات حرفهایی دارم که اگر دوستان بخواهند میتوانم بنویسم. فعلا این غزل از کارهای قدیم را میگذارم تا صفحه خالی نباشد.
گفتید نبی دیدم و نمرود نوشتم
گُل یافتم و زخمِ نمکسود نوشتم
گفتید که شیران شبِ آتش و خون را
دربانِ درِ دوزخ موعود نوشتم
مردم! چه کنم؟ آینگی سیرت من بود
ناچار بر آن صورتِ موجود نوشتم
گُل چیدم اگر، مثنوی عطر سرودم
گِل خوردم اگر، بیتِ گِلآلود نوشتم
چون شاعر توس از پی خیری اگر امروز
بیتی دو سه در مدحت محمود نوشتم،
فردا که درختان جفا ریشه دواندند،
هر چیز که مستوجب آن بود نوشتم
من سوختة آتش هفتاد تنورم
کافر مشماریدم اگر دود نوشتم
مهر 1375
از سفر خوش آمدي برادر . لطف كن و از هرات بنويس . موفق باشي .
باسلام از بلاگ فصلنامه مطالعات افغانستان ديدن فرماييد.بسيار علاقمند همکاري شما هستيم.جناب کاظم کاظمی درصورت امکان لينک بفرماييد.متشکرم
غزل خیلی نازی بود .