سهگانهی علیرضا سپاهی لائین
ستون اول، زبان مردمگرایانه
علیرضا سپاهی لائین از اواسط دههی هفتاد و به قول سعدی «در عنفوان جوانی» به قافلهی شعر زنده و پرتپش آنسالهای خراسان و بل کشور، پیوست، با درخششی قابل توجه و راههایی که در غزل گشوده بود. غزل سپاهی در آن سالها با یک ویژگی چشمگیر شناخته میشد؛ برخورداری از ویژگیهای زبان محاوره، همان که آن را «مردمگرایی در زبان شعر» میتواند خواند، چنان که در این شعر نسبتاً معروف او در آن زمان، میبینیم
گفتند غصهی زن و فرزند میخورم
اما دریغ، آنچه نگفتند میخورم
این دردهای کوچک از این مرد، دور باد
من چوب دردهای تنومند میخورم
طوری که درد موی سرم را سپید کرد
دیگر به درد کوه دماوند میخورم
این ویژگی در آن زمان گسترشی بیسابقه در میان جوانان غزلسرا یافت، جوانانی که از زبان فخیم و فاخر ولی سنگوارهشدهی آن زمان خسته شده بودند و در پی گشایشی بودند. . من نمیخواهم و نمیتوانم علیرضا سپاهی را تنها پیشگام این مسیر بدانم. این جریان در واقع از ایرجمیرزا و حتی قبل از او در شعر معاصر فارسی روی نموده است. ولی این غیر قابل انکار است که سپاهی در مقیاس خودش بر بسیاری از شاعران همنسل خود تأثیری قابل توجه گذاشت؛ و چرا پنهان کنم، بر بعضی از ما که یک پیرهن بیشتر از او پاره کرده بودیم نیز. من هیچ نمیتوانم تأثیر غزل «کسی دست و پای تکاپو نمیزد» سپاهی را بر غزلهایی از جنس «مباد آسمان بیتو خالی بماند» و «مریز آبروی سرازیر ما را» از خودم، انکار کنم.
باری، در اواخر دههی شصت این جریان پدید آمد و شعر کلاسیک ما به شکل خوبی با زبان زندگی پیوند خورد، هرچند بسیاریها در همین هنرمندی مردمگرایی باقی ماندند و بسیاری از رباعیهای امروز در همین فضا سیر میکند. ولی سپاهی به زودی به چیزی دیگر رسید، یعنی روانی کلام و نزدیکشدن آن به زبان محاوره، بدون این که در استفاده از ضربالمثلها و تکیهکلامهای محاورهای افراط شود. این یک نوع برخورداری از لایههای پنهانتر زبان محاوره است.
ستون دوم، طرحهای روایی
دیگر هنرمندی سپاهی که از این هم ارزشمندتر بود، آزمودن طرحهای روایی در شعر است، چیزی که شعر دههی هفتاد و هشتاد ما را در سیطرهی خود گرفته و از شاخصههای غزل این دو دهه است. «فوارهها» (سرودهی اوایل دههی هفتاد) شاید بهترین شعر روایی سپاهی لائین و یکی از بهترین سرودههای او تا کنون باشد، چنان که بسیاریها او را با همین غزل میشناسند. این غزل که گویی یک داستان کوتاه تمثیلی است، به شکلی که دم به دم رو به اوج میرود و من چند بیتی از آن را نقل میکنم.
فوارهها که یخ زده بودند، وا شدند
در ناگهان ظهر زمستان رها شدند
... فوارههای ساده که از ارتفاع روز
در زیر بار روشنی خویش تا شدند
... در گیر و دار صحبت فواره و عبور
یاران باد، وارد این ماجرا شدند
فوارههای رمزده، در هایوهوی باد
یکدست، دستهای بلند دعا شدند
... یک عده در عبور خود از ابر و آسمان
در امتداد روشن خود تا خدا شدند
... یک عده نیز خسته و نومید و سربهزیر
از کاروان روشن یاران جدا شدند
... فواره ها، خلاصه بگویم که عاقبت
یک عده ما شدند و گروهی شما شدند
ستون سوم، تنوع
در این روزگاری که شماری از شاعران حتی در یک کتاب شعر خود هم به تکرار میرسند و مرتب با همان ابزارها و تکنیکهای رایج خود بازی میکنند و یک سخن را در یک دایرهی بسته را تکرار میکنند، شعر سپاهی همیشه متنوع مانده و همیشه حرفهای تازه داشته است.
دایرهی محتوایی شعر او بسیار گسترده است، در کارنامهی شاعری او تقریباً برای همه مسایل، دلبستگیها و دغدغههای انسان امروز وطن فارسی، میتوان شعر یافت؛ از حمد و نعت بگیرید، تا شعر عاشقانه و اجتماعی و سیاسی و مفاخرههای ملّی و شعر برای پدر و مادر و فرزند و همسر و زادگاه و کشور و حتی گروههای اجتماعی و فکری مثل هنرمندان و رزمندگان و مسایل منطقه و جهان.
این تنوع محتوایی باعث میشود که ما با هر انتظاری که به دنیای شعر او برویم، دست خالی برنگردیم و مجموعهی این سهگانه میتواند برای بسیاری از حالات و احساسات و دغدغههای انسان امروز کاربرد داشته باشد، چه دغدغهی یک پدر، چه دغدغهی یک شاعر و چه دغدغهی یک انسان مذهبی یا انسان میهندوست. و جالب این که شاعر ما در همهی این مضامین و زمینهها، معمولاً حرف تازه و نکتههای نگفته دارد. به ندرت شعری از سپاهی میتوان یافت که در جایی ـ و به ویژه در آخر شعر ـ ما را غافلگیر نکند.
ستون چهارم، حرفهای تازه
اما یکی از جلوههای بارز این رنگ و بوی خاص در شعر سپاهی، داوریهای متفاوت و گاه اعتراضآمیزی است که نسبت به همه چیز دارد. به واقع در کنار آشناییزداییهای معمول که در صورت شعر و در تصویرها و مضامین و قافیه و ردیفها دیده میشود ـ و شعر سپاهی از اینها خالی نیست ـ یک دسته آشناییزدایی موضوعی در کار او میتوان یافت که آنانی را که دوست میدارند مسایل را از زاویهای دیگر بنگرند، سخت جذاب و خوشایند است. و این شاید عمدهترین دلیل دلبستگی دایمی من به شعرهای سپاهی لائین باشد، که در این بیتها از چند غزل او میبینیم:
مدام زمزمه کردیم ما عزیزتریم
چنان که باورمان شد سرآمد بشریم
تمام راه چنین بود و ما نپرسیدیم
که با کدام دلیل از تمام خلق سریم؟
عجب لطیفهی بی لطف و کهنهای است که ما
به آنچه بوده ولی نیستیم، مفتخریم
و یا در اینجا خطاب به امام رضا(ع)
تو را چنان در طلا نهان کردهاند اینجا که بیم دارم
به بارگاه تو این جماعت به خاطر گنبدت بیاید
و یا این شعر دربارهی خدا، ولی با نگاهی متفاوت
گروهی از میان ما خدایشان بزرگ نیست
خدایشان درست مثل شخصشان محقّر است
گروهی از میان ما خدای پرغرورشان
همیشه کینهورز و اخمکرده و ستمگر است
خدای من جداست از خدای سختگیرشان
مرا کسی که آفریده، یک خدای دیگر است
... به نام نامی یگانهاش قسم که بیگمان
هر آن که فکر میکند خدا یکی است، کافر است
ستون پنجم، تعهدی همیشگی
نه، همیشه هم ستون پنجم بد نیست. به نظر من آنچه علیرضا سپاهی را سپاهی کرده است تعهد دایمی او در شعر است. او شاعری است که شعر را ابزاری قدرتمند برای گفتنِ نگفتهها میبیند و به همین دلیل، هیچگاه به تفنن شعر نسروده است. در هر شعر او، رد پای یک دغدغهی عمیق میبینیم. اینها از آن جنس شعرهایی نیست که فقط در وصف روسری معشوق سروده میشود یا شاعر در آنها تلمیحی به چشم درآوردن آقا محمد خان قاجار از مردم کرمان دارد ـ که در این روزها خیلی رایج شده است ـ بلکه از جنسی دیگر است. از جنس شعرهای کسانی است که دردها، دغدغهها، پرسشها و مسایل مهمتری دارند.
البته سهگانه علیرضا سپاهی از شعرهای عاشقانه خالی نیست، چنان که خود او در شعری عاشقانه میگوید
شعرم همیشه زندگیام بوده است و من
میخواستم که وارد شعرم شود زنم
ولی این عشق هم عشقی است که با جوانب گوناگونی از زندگی آدمها پیوند میخورد و در فضاهای گوناگون ترسیم میشود.
اما از عاشقانهها که بگذریم، شاعر ما در این کارنامهی بیست و چند سال شاعری، نشان داده است که دو چیز برایش از هر چیز مهمتر است، یکی «وطن» و دیگری «مردم» و به همین دلیل، میکوشد که هیچگاه از این دو جدا نباشد. بیشتر شعرهای خوب او نیز به نوعی با این دو پدیده گره خورده است.
میهنم را دوست دارم، مردمش را نیز هم
در دلم شیراز جا دارد، ری و تبریز هم
کُردم اما پاسدار پارسیگویان شعر
شهریارم گاه با ترکان شورانگیز هم
¨
میگشایم بال دوشادوش ماهش در خیا ل
گرچه سهمی دارم از این آسمان ناچیز هم
کاش مثل کار و زحمت، از بزرگیهای قوم
قسمتی میشد نصیب دوستانِ ریز هم
¨
این صدای قلب یک کُرد است میخواند تو را
این غزل غمنامه عشق است، دستاویز هم...
و از این روی، من میتوانم سپاهی لائین را یکی از مردمیترین شاعران امروز بدانم، هرچند بسیاری از مردم از «سپاهی شاعر» بیخبر باشند، چنان که باری خود گفته است.
از این سپاهی شاعر چه انتظاری هست
اگر نخواسته باشید گوش بسپارید
.....................................................................
این مطلب در سایت خبرگزاری مهر منتشر شده است.
استفاده کردم. نمونه هایی که ذکر کردید، بسیار ترغیب کننده بود به خوانش این سه گانه. ممنون
سلام عرض شد خسته نباشید مهربان
آقای کاظمی سلام و خداقوت ، بنده تاجیک هستم مدیر سایت کلبه شعر ، ما تو سایتمون تمامی آثار شعرا رو بدون هیچ کونه کم و کاست و سانسوری منتشر میکنیم چه شعرای قدیمی و چه معاصر ، از جمله گزینه های مد نظرمون هم شما و عده ای دیگر از شعرا هست که اولا میخواستمببینم شما اجازه نشر آثارتون رو به ما میدید ؟ حتی اگر بعضی از آثارتون رو هم اجازه بدید باعث افتخار هست و درخواست دیگر اینکه بعضی از دوستان شاعر رو بنده هیچ پل ارتباطی ای باهاشون ندارم که اگر ممکنه شماره تلفن یا آدرس ایمیل و یا هر چیز دیگه ای که میتونید در اختیار ما بگذارید تا از اون ها هم اجازه بگیریم ، آقایان فاضل نظری ، سعید بیابانکی ، علیرضا بدیع ، علیرضا قزوه ، امید صباغ نو و مهدی مردانی و هرکسی که شما اشعارش رو تایید میکنید به عنوان یک شاعر خوب پارسی زبان . پیشاپیش ممنون ، منتظر پاسختون هستم
بسم الله الرحمن الرحیم اطلاعیه ی نشرکتاب: پشت نویس کتاب ها 1- نورا-نوینستان در این نوشت آفرین، چارچوبه هایی نوین برای سرایش پارسی شناسانده شده و در هریک از آنها سروده ای آمده است. همچنین، رخشانه هایی دو زبانه به پارسی و انگلیسی و گاه چند زبانه فراهم آمده است و جایی هم سروده ای تنها به زبان انگلیسی با شیوه ی شیوای سرایش پارسی. این نوشت آفرین را به پارسی زبانان و پارسی دانان فرهیخته در ایران،افغانستان،تاجیکستان،چین، ازبکستان و همه ی آسیای میانه وبه کشور جگربند آذربایجان و همه ی قفقاز و به پاکستان و هند و بنگلادش و به بحرینِ دور افتاده از مام میهن، و امارات و عراق و همه ی سرزمین های کرانه ی دریای کهن نامِ پارس و به پارسی زبانانِ زندگی کننده در آمریکا، آلمان و هرجای دیگر و نیز به امیدی ویژه ، به خاورپژوهان سراسر گیتی ارزانی می دارم. 2- صفای محمود این کتاب، یادبودی ست برای رزمنده ای جانباز و با نگاهی گسترده تر، پاسداشتی ست